جزوه آزمون وکالت
سایر مطالب

معنا و وضع در اصول فقه

معنا و وضع در اصول فقه – در این مطلب از سایت حقوق گستر به بررسی موضوع معنا و وضع در اصول فقه پرداخته شده است.

معنا ؛ چیزی است که با شنیدن یک لفظ به ذهن انسان خطور میکند .

مثال : ماده ۱۰۱۶ قانون مدنی : هرگاه هم فوت و هم تاریخ فوت غایب مفقود الاثر مسلم شود ، اموال او بین وراث موجود حین الموت تقسیم میگردد .

به لفظ غایب مفقود الاثر در این ماده توجه کنید این لفظ دارای یک معنایی میباشد .

وقتی که لفظ غایب مفقود الاثر را میشونید ، آن چیزی که با شنیدن این لفظ به ذهنتان خطور میکند ( یعنی کسی که از غیبت او مدت بالنسبه مدیدی گذشته و از او خبری نباشد ) معنای لفظ غایب مفقود الاثر است .

وضع ؛ یعنی اختصاص دادن یک لفظ برای یک معنا ؛ به طوری که با شنیدن لفظ ، همان معنایی که برایش اختصاص داده شده است به ذهن برسد.

در مثال فوق ، لفظ غایب مفقود الاثر برای ( کسی که از غیبت او مدت بالنسبه مدیدی گذشته و از او خبری نباشد ) قرارداده شده است . و با شنیدن این لفظ ، همین معنا به ذهن میرسد.

واضع ؛ به کسی که لفظی را برای معنایی قرار میدهد واضع میگوییم.

در مثالی که زده شد ، قانونگذار لفظ غایب مفقود الاثر را برای معنایش قرارداده است ؛ لذا قانونگذار ( مقنن ) واضع این لفظ میباشد.

وضع سه رکن دارد : 1- واضع ؛ 2- لفظ ( موضوع ) ؛ 3-معنا ( موضوع له )

در مثال گفته شده : مقنن ، واضع است ؛ کلمه غایب مفقود الاثر ، لفظ است ؛ آن چیزی که با شنیدن لفظ غایب مفقود الاثر به ذهن می رسد ، معنا میباشد .

اقسام وضع : وضع تعیینی ( تخصیصی ) ؛  وضع تعیُّنی ( تخصصی )

وضع تعیینی یعنی هرگاه واضع ، شخص معین و مشخصی باشد و لفظی را برای معنایی قرار بدهد.

مثال : ماده ۳۳ قانون شوراهای حل اختلاف : اجرای آراء قطعی در امور مدنی به درخواست ذی نفع و با دستور قاضی شورا ، پس از صدور برگ اجرائیه ، مطابق مقررات مربوط به اجراء احکام دادگاه ها ، توسط واحد اجرای احکام دادگستری به عمل می آید.

به لفظ برگ اجرائیه در این ماده توجه کنید . این لفظ را واضع معین و مشخص ( یعنی مقنن ) برای معنایی ( یعنی ورقه ای رسمی که تحت تشریفات خاص قانونی در مراجع قضایی یا اداری خاص تهیه ؛ و متضمن دستور اجراء یک دادگاه یا مفاد سند لازم الاجراء است ) قرار داده است.

پس به این علت که واضع لفظ برگه اجرائیه ؛ شخص مشخص و معینی است وضع این لفظ وضع تعیینی میباشد.

وضع تعینی یعنی هرگاه واضع ، شخص معینی نباشد ؛ بلکه لفظی که دارای معنایی خاص است در گذر زمان و به تدریج به قدری توسط مرد ( افراد نامعین ) در معنای دیگری استعمال شود ، به طوری که با شنیدن آن لفظ ، معنای جدید آن لفظ به ذهن برسد و نه معنای قبلی آن .

مثال : اصل ۲۰ قانون اساسی : همه افراد ملت به طور یکسان در حمایت قانون قرار دارند .

به لفظ قانون توجه کنید . این لفظ قبلا به معنای خط کش بوده ؛ ولی مردم ( افراد نامعین ) این لفظ را در گذر زمان به قدری در معنای مقررات استعمال کردند ، به طوری که با شنیدن این لفظ معنای جدیدش یعنی مقررات به ذهن میرسد و نه معنای قدیمش یعنی خط کش.

اقسام وضع تعیینی : وضع تعیینی صریح ؛ وضع تعیینی ضمنی

وضع تعیینی صریح ، حالتی است که واضع مشخص هنگام وضع کردن یک لفظ برای یک معنا ، معنای آن لفظ را صریحا بیان میکند . به عبارت دیگر وقتی لفظی را برای معنایی قرار میدهد بیان میکند که معنای آن لفظ چیست .

مثال : ماده ۲۱۱ قانون مجازات اسلامی : علم قاضی عبارت است از یقین حاصل از مستندات بیّن در امری که نزد وی مطرح میشود .

اولا : علم قاضی در این ماده لفظی است که واضع آن شخص معین ( مقنن ) میباشد لذا وضع آن تعیینی است.

ثانیا : مقنن معنای این لفظ را در این ماده صریحا بیان کرده است لذا این نوع وضع تعیینی ؛ وضع تعیینی صریح است.

وضع تعیینی ضمنی ، حالتی است که واضع مشخص هنگام وضع لفظ معنای آن را صریحا بیان نمیکند ؛ بلکه به طریقی غیر از بیان کردن صریح معنا ، به مخاطب معنای آن لفظ را می فهماند.

مثال : ماده ۱۲۸ قانون مجازات اسلامی : هرکس در رفتار مجرمانه فرد نابالغی معاونت کند ، به حداکثر مجازات معاون در آن جرم محکوم میشود.

اولا : معاون جرم در این ماده لفظی است که واضع آن مشخص ( مقنن ) است.

ثانیا : مقنن معنای این لفظ را در قانون مجازات اسلامی صریحا بیان نکرده است و با آوردن مصادیق معاونت در ماده ۱۲۶ قانون مجازات اسلامی به مخاطب معنای معاون جرم را می فهماند.

نویسنده
احسان نصوحی
منبع
سایت حقوق گستر
پرسش و پاسخ دانشجویان حقوق

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا